دیدار عاشقانه زن و شوهر بعد از 12 سال

دیدار عاشقانه زن و شوهر بعد از 12 سال

یادش بخیر ... آخرین دیدارمان را می گویم. از خجالت صدای تپش قلبم را به وضوح می شنیدم. آن دفعه که تا آمدم آب پشت سرت بریزم، برگشتی و صورتت خیس شد. اما حالا دوازده سال از آن روز می گذرد و من هنوز نگاهم به در است. حالا که برگشتی، استخوان هایت را نگاه می کنم و باور نمی شود که تو همان جوان رعنا باشی، چقدر زود شکسته شدی.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مسئول سایت
تاریخ : سه شنبه 11 فروردين 1394
مطالب مرتبط با این پست